آخرین مطالب نويسندگان
|
سیمای عشق
سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:داستان عاشقانه, :: 18:45 :: نويسنده : sajjad&zahra
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
تــلـــــــــخ مـنـم !
هـمـچـــون چــــــــــای ســرد ؛ *ماندن به پای کسی که دوستش داری *
پیشم بمون
چشمای تو برای من عالم زندگانیه
رنگ چشات برای من امید زندگانیه من میمیرم اگه تو پیشم نمونی
رنگ دلم آبی شده میشه تو پیشم بمونی چشمای من منتظرن منتظر رسیدنت
بیا دیگه تنهام نزار فرشته ها ندزدنت ؟
این قلب من میتپه برای تو همینو بس دق میكنم اگه نیای من میمیرم گوشه قفس
وای رسیدی عزیز من دلم برات تنگ شده بود
عزیز من میدونستی دیشب هیچ ستاره ای غایب نبود من بودمو تو بودیو ستاره ها مهمونمون پیشم بمون پیشم بمون پیشم بمون پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 9:35 :: نويسنده : sajjad&zahra
بیابان خسته دل دیگر تشنه انتظار نیست گویی غریبی اشنا از کوی دربه دران راهی شده و رو به سوی بیابان دارد اری بشو این صدای همان رهگذر اشناست او با هزاران هزار خاطره و هزاران هزار گلهای عطراگین نیلوفر بر پیشواز دلرباترین معشوقش می اید او می اید تا با امدنش بر دفتر خاطرات عشق گلبرگی از انتظار این دو عشاق را کم رنگ تر کند و ره این دو دیوانه را کوتاهتر کند تا با امیدی سرشار از عشق بر انتظار روز وصال بنشینند امشب از بیابان بوی اشنا میاید اوست که در راه است با پاهای برهنه و خسته به راه افتاده ثانیه ها در گذرند و معشوقش در حسرت دیدار. او رسید و معشوقش ناله کنان او را دید و به اغوش او شتافت ارامش ان عاشق در ان هنگام در کلمات و جملات کوتاه و ساده ما نمیگنجد ردپای اشنا میاید من به دنبال اویم و او هراسان به دنبال من با رالهی من و او حسرت دیدار همیم حسرت تماشای چشمان همیم ما را در این سکوت بی پروای شب تنها و عاجز نگذار آمین
پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 9:17 :: نويسنده : sajjad&zahra
:: عشق فراموش شده
سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 13:23 :: نويسنده : sajjad&zahra
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
+
+
+
+
حال ترجمه از زبان همسرش
خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...
شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:11 :: نويسنده : sajjad&zahra
چه کنم خود بشناسم تا تو را دریابم هوس و شهوت خود را تا به طور اندازم رمز و اسرار درون دل من از چه قرار این قرار است که من در پی خود تن به فرار عقل پوسیده ی من هیچ ندانست تورا کاش می شد که بفهمم نغمه ی این دل را قلب هر ثانیه ای گوش زد قدرت توست نبض هر ثانیه گوید که باید دل جوست خواب هر روز بگوید که تو هم خواهی مرد مرگ یک عمر بگوید که تو هم خواهی خفت شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:11 :: نويسنده : sajjad&zahra
پسری با پدرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب
_______________________________________________>
دختری با مادرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : sajjad&zahra
خاطرات عشق گر از یاد رفت بازوان عشق گر بر باد رفت
گر که عاشق نیست در دوران ما کز محبت وز برما , درپی بیداد رفت
وز از آن روزی که دیگر , همدمی درکار نیست این دلم با کاروانِ یارم و همزاد رفت
دیگر از لطف و صفا , مهر و وفا نیست حرفی آن همه با داد رفت شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, :: 13:8 :: نويسنده : sajjad&zahra
زیبا ترین غروب
زیباترین غروب غروب عاشقان زیباترین سنگ دل یار زیباترین مایع اشک زیباترین ناله آه زیباترین دف قلب تو زیباترین کلام دوستت دارم . . . |
|||||||||||||||||
|